آتش ای آتش سرخ و گلگون شعله کش بی شکیب و فروزان ناله ها سر ده از سینه گرم روشنی ده بسوز و بسوزان آه گرم تو بس دلنشین است با حزین ناله تو قرین است آه گرم تو با من چه گوید؟ آتش شعله خیز و سر افراز بر سر شاخه هیزم خشک وه چه زیباست رقص تو با ناز شعله های تو الوان و سرکش چشم من خیره بر رقص آتش دختر سرخ گیسو طلایی از چه در پیچ و تابی چو گیسو گاهی آرام و گه تند و سرکش گه به این سو شوی گه به آن سو چنگ باد اندر آن زلف زرین یاد من آرد آن موی پر چین خیره ام در رخ دلفروزت کاین همه شور و شر از چه داری دانی آیا که با سوزش خود سوز جان مرا یادم آری من چو آن را فراموش کردم شمع دل سرد و خاموش کردم ای که چون مهر تابان گردون گرم و مطبوع و سوزنده هستی از چه ای نازنین آتش پاک سرخ و میگون و شرمنده هستی شرم در روی پاکت نبینم سرد بر روی خاکت نبینم آتشا شعله کش، شعله سرکش سخت و سوزان و توفنده تر شو تیغ در ظلمت و تیرگی نه بهر بدخواه، از بد بتر شو بینمت گرم و سوزنده و سخت دشمنان را به ایوان و بر تخت زین حزین ناله گرم و سوزان خواهمت شعله ها بر فروزی خرمن هستی ناکسان را در تف آه سوزان بسوزی " زنده یاد دکتر عباس روحبخش"